پارت ۴ عشق در نفرت
ادامه از دید ا/ت
خوب اومدم پاشو بریم
مین هو :اوووو چه خوشگل شدی 😉.....شماره میدی
من:زر مفت نزن بیا
از خونه اومدیم بیرون میخواستم برم طرف ماشین که یهو مین هو دستمو کشید
من:چیکار داری میکنی
مین هو :پیاده میریم
اینو گفتو دستشو تو دستم حلقه کرد
مین هو: بلیم 😊
من :بلیم
وقتی رسیدیم کلی بازی کلی خوراکی خوردن من گفتم
من:مین هو میشه برگردیم ساعت ۲۰:۵ دقیقس
مین هو :باشه.....اممم ا/ت میشه تا خونه مسابقه بدیم هان چطوره؟
من: باوشه جایزه هارو اخر بازی مشخص میکنیم باشه؟
مین هو :باشه....۱..۲..۳ بدو
داشتیم میدوییدیم که رسیدیم به خیابون
من :مین هو نمیشه تو خیابون بدوییم بیا راه بریم
مین هو: نه بابا ببین خیابون خلوته
من: حالا که تو میگی باشه ۱...۲..۳
داشتیم تو خیابون میدوییدیم که یهو یه نور سفید با سرعت خورد به مین هو
من:م..مین هوووووووووووو نههههه هق😭😭😭😭
ب..با..باید به امبولانس ز..زن..زنگ بزنم..اره گوشیمو برداشتمو زنگ زدم
بعد ۱۵ دقیقه امبولانس اومد
راننده و مین هورو بردن تو امبولانس منم پیش مین هو نشستم
من :م..م..مین هووو بیدارشو... مگه قرار نبود آخر بازی جا..جایزه هارو هق هق مشخص کنیم ها هق تو..تو..تورو خدا بیدار شو هق😭😭
وقتی رسیدیم بیمارستان مین هو رو بردن اتاق عمل منم به مامان بابام زنگ زدمو همه چیو گفتم اونام اومدن
بعد ۵ دقیقه هرچی خبر نگار تو شهر بود حجوم اوردن تو بیمارستانو اومدن طرف من
من:عا ش...شما...؟!😳😳😳
اولین خبرنگار : راسته که اقای جعون به دوست پسر شما باماشین زده؟
خبرنگار دوم : ایا اقای جعون مست بوده؟یا مشکلی داشتن ؟
من :درباره چی حرف میزنین اقای جعون کیه؟(باداد)
خانم:اقای جعون پسره منه
همه ی خبر نگارا رفتن کنار یه خانمی اومد که از لباساش معلوم بود خر پولا
من :شما کی باشی؟
سونگ : من خانم سونگ هستم مادر اقای کوک جعون جونگ کوک بازیگر معروف انگار نمیشناسیش
من:نخیر نمیشناسم.... اعا نکنه همون پسره عوضی که به دوست پسر من زده پسر تو بود
سونگ :اولا درست حرف بزن حالا که زده میخوای چیکار کنی ها ه😏
من :صبر کن خودت میبینی
اینو گفتمو دستمو کردم تو کیفمو گوشیمو برداشتم و به پلیس زنگ زدم
من:الو اداره پلیس؟
پلیس: بله بفرمایید مشکلی پیش اومده
من : یه تصادف اتفاق افتاده الا تو بیمارستان (اسم بیمارستان)
پلیس:همین الان میایم
بعد قط کردم بعد چند دقیقه پلیس اومد
پلیس:سلام... امم شما زنگ زده بودین
من :بله
پلیس:شما مجرمو دیدین
من :بله اسمش... جعون جونگ کوک
پلیس:چ...چییییی ....عقلتو از دست دادی میدونی اگه اونارو دستگیر کنم شغلمو از دست میدمممم هان
من:شما دیگه چجور پلیسی هستین بخاطر شغلتون مجرمو ول میکنینننننن (با داد)
پلیس : اینجا موندن وقت تلف کردنه
بای تا پارت بعد بابای
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
خوب اومدم پاشو بریم
مین هو :اوووو چه خوشگل شدی 😉.....شماره میدی
من:زر مفت نزن بیا
از خونه اومدیم بیرون میخواستم برم طرف ماشین که یهو مین هو دستمو کشید
من:چیکار داری میکنی
مین هو :پیاده میریم
اینو گفتو دستشو تو دستم حلقه کرد
مین هو: بلیم 😊
من :بلیم
وقتی رسیدیم کلی بازی کلی خوراکی خوردن من گفتم
من:مین هو میشه برگردیم ساعت ۲۰:۵ دقیقس
مین هو :باشه.....اممم ا/ت میشه تا خونه مسابقه بدیم هان چطوره؟
من: باوشه جایزه هارو اخر بازی مشخص میکنیم باشه؟
مین هو :باشه....۱..۲..۳ بدو
داشتیم میدوییدیم که رسیدیم به خیابون
من :مین هو نمیشه تو خیابون بدوییم بیا راه بریم
مین هو: نه بابا ببین خیابون خلوته
من: حالا که تو میگی باشه ۱...۲..۳
داشتیم تو خیابون میدوییدیم که یهو یه نور سفید با سرعت خورد به مین هو
من:م..مین هوووووووووووو نههههه هق😭😭😭😭
ب..با..باید به امبولانس ز..زن..زنگ بزنم..اره گوشیمو برداشتمو زنگ زدم
بعد ۱۵ دقیقه امبولانس اومد
راننده و مین هورو بردن تو امبولانس منم پیش مین هو نشستم
من :م..م..مین هووو بیدارشو... مگه قرار نبود آخر بازی جا..جایزه هارو هق هق مشخص کنیم ها هق تو..تو..تورو خدا بیدار شو هق😭😭
وقتی رسیدیم بیمارستان مین هو رو بردن اتاق عمل منم به مامان بابام زنگ زدمو همه چیو گفتم اونام اومدن
بعد ۵ دقیقه هرچی خبر نگار تو شهر بود حجوم اوردن تو بیمارستانو اومدن طرف من
من:عا ش...شما...؟!😳😳😳
اولین خبرنگار : راسته که اقای جعون به دوست پسر شما باماشین زده؟
خبرنگار دوم : ایا اقای جعون مست بوده؟یا مشکلی داشتن ؟
من :درباره چی حرف میزنین اقای جعون کیه؟(باداد)
خانم:اقای جعون پسره منه
همه ی خبر نگارا رفتن کنار یه خانمی اومد که از لباساش معلوم بود خر پولا
من :شما کی باشی؟
سونگ : من خانم سونگ هستم مادر اقای کوک جعون جونگ کوک بازیگر معروف انگار نمیشناسیش
من:نخیر نمیشناسم.... اعا نکنه همون پسره عوضی که به دوست پسر من زده پسر تو بود
سونگ :اولا درست حرف بزن حالا که زده میخوای چیکار کنی ها ه😏
من :صبر کن خودت میبینی
اینو گفتمو دستمو کردم تو کیفمو گوشیمو برداشتم و به پلیس زنگ زدم
من:الو اداره پلیس؟
پلیس: بله بفرمایید مشکلی پیش اومده
من : یه تصادف اتفاق افتاده الا تو بیمارستان (اسم بیمارستان)
پلیس:همین الان میایم
بعد قط کردم بعد چند دقیقه پلیس اومد
پلیس:سلام... امم شما زنگ زده بودین
من :بله
پلیس:شما مجرمو دیدین
من :بله اسمش... جعون جونگ کوک
پلیس:چ...چییییی ....عقلتو از دست دادی میدونی اگه اونارو دستگیر کنم شغلمو از دست میدمممم هان
من:شما دیگه چجور پلیسی هستین بخاطر شغلتون مجرمو ول میکنینننننن (با داد)
پلیس : اینجا موندن وقت تلف کردنه
بای تا پارت بعد بابای
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
- ۳۷.۴k
- ۲۸ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط